عــــــــــــــــــشق ممنـــــــــوع


 

تـــــاوان حرفــــهايي كه نمي توني بـــــگي

تــــــارهاي سفيـــــــديـه كه

يه شَبـــه لابلاي موهــــــــات به وجــــود ميــــــاد !


  





مي دونستيد ، خيلي آشــغــــال بود ؟!

چون ميفهميد كه نبـايد بره ،

ولي رفــــت !!!

 


 


رفتــ؟

ديگــه نيومــد؟؟

دلتــ گرفته؟؟؟

ســي گار ميکشي؟؟


داغــوني؟؟؟

به پوچــي رسيدي؟؟؟



خيابونا واستـــ خاطره شــده؟؟؟
 


گـ ـ ـ ـ ـور پدرش...!!


  





تــ و را هَـ رگز آرزو نخواهَـ م كرد. . .


هَـ رگز !


چون مَحال ميشوي مثلِ همه ي ارزوهايـَم !. . .


  




خاطرات را بايد سطل سطل از زندگي بيرون كشيد...

خاطرات نه سر دارند،نه ته!!!

بي هوا مي آيند تا خفه ات كنند...

ميرسند گاهي وسط يك فكر،گاهي وسط يك خيابون...

وگاهي حتي وسط يك صحبت سردت ميكنند؛

رگ خوابت را بلدند! زمينت ميزنند...

خاطرات تمام نميشوند،تمامت ميكنند...!!!


  




از ما که گذشت

...

اما،

اگر در سرت "هواي خداحافظي" داشتي،

از همان ابتدا،

"سلامي نکن... لطفا !!!

  



تو بيآ ،

مَنـ ــ ميشوم ليلي ات

اَصلا ميشَوَمـ ــ سهرابـ ـت

بگـ ــويـيـد نوش دارو هـ ـم پذيرُفـ ـتـهِ ميشَود ...


حَتـ ـي بَعد مَرگَمـ ــ ...


  



وقتي از همه دنيــــا ناراحتم

فقط با فكــــــر كردن به تو آروم مي شم

اما وقتي تو ناراحتـــــم مي كني

همه ي دنيا هم نمـــــــي تونه آرومم كنه . . . !


  



نقاشي اش خوب نبود

اما راهش را خوب کشيد

و رفت ...


  






شايد روزي بيايد که حال ِ من هم خوب شود

هوا خوب شود ...

عشق خوب شود ...

و تو ....

خووب ِ من شوي ...?





دِلـم شـور ميـزنـه ...

مـي تَــرســم صُبـــح کِــه از خـــواب بيـدار شــدمــ ،

از قــــابِ عَکستـــ هـَــم رَفتـــه بـــاشـي !!

از تــو بعيــد نيستــــ ...

  



قـــــد بلندمــــــ . . .

امـــا نـــه آنقـــدر

کــه ابـــرهـــا را کنـــــار بزنمـــ

و ســر از کـــار خـــــدا در بيـــــاورمــــ !






بعضـــي وقت ها ،

آدم ها يه کارهـــايي مي کنن

که ديگـــــه نمي توني دوسـتشون داشته باشي ...

اما عجيــب دلت واســه دوست داشتنشون تنگــ ميشه !!





از کـسي کِـه نِميشنــاسـي گـــاهـي بُتــي ميســـازي......

آنقــدر بـُـــزرگـــ کــِــه حتــي از دَستـــ اِبـــراهيـــم هَـــم کـــاري بـَـر نِــمي آيـــد....


  



درونم غوغاست ...

ساده ميشکنم ...

با يک تلنگر کوچک ...
...
اين گونه نبودم ....

شــــدم ... !!

Minx



ببــــــــــار بــــــــاران….

مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده اي دارمــــ کــــــــه يــــــــادم رفــــته…

آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــايش بـريــــــــزمـــــ…..





بي تفاوت باش به جهنم...!مگر دريا مرد از بي باراني؟؟






خيلي وقت است فراموش کرده ام …

کداميک را سخت تر مي کشم … ؟

رنــــج !

انتظار !

يا نفس را …

you+me=love




حتي عکستم ندارم که بذارم روبروم…


اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم …







رفـتـن...هـمـيـشـه اخـتـيـاري نـيـسـتــــ

آدمــ گـاهـي مـَجـبـوره ...

کـسـي رو کــه دوسـت داره ...آبـي پـشـتـــ ِ سـَرش بـريـزد ..

دُعـايـي بـرايـش کـنـد ...

و بـه دسـتــِ ...او ...يـي بـسـپـارَدَش کـه ...

شـده اسـتـــ هـمـه ي او ..






به تو گفتهـ بودم که ...

با دلمـ بازي نکن؛


ببين...

خرابشـ کردي...

ديگر عاشق نمي شود...


yasin0751




خاطرات خيلي عجيبند

گاهي اوقات مي خنديم به روزهاي که گريه مي کرديم

گاهي گريه مي کنيم به ياد روزهايي که مي خنديديم......!







اي کاش تنها يک نفر هم در اين دنيا مرا ياري کند ...

اي کاش ميتوانستم با کسي درد و دل کنم ...

تا بگويم که

خسته تر از آنم که زندگي کنم !!!


  




به يک‏ جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي رنج را نبايد امتداد داد

بايد مثل يک چاقو که چيزها را مي‏برد و از ميانشان مي‏گذرد

از بعضي آدم‏ها بگذري و براي هميشه تمامشان کني . . .



  



تلـ ــ ــخ مي شـ ــ ـوم ؛

وقـ ــ ـتي تـ ــ ـو نيستــ ــ ـي؛

ارديـ ــ ـ بهشتـ ــ ــ مــ ــ ـــن ؛

ارديـ ـ ـ جهنـ ـ ـم استـ ــ ـــ !!






براي دلم گاهي پدر ميشوم !

خشمگين ميگويم :

بس کن

تو ديگر بزرگ شدي !





من اگر پشت خودم پنهانم

من اگر خسته ترين انسانم


به وفاي همه بي ايمانم


 



با کسي که دوستش داري فيلم نبين ... آهنگ گوش نده ... به پياده روي نرو ...

خاطره نساز !!! ... وقت نبودنش مي فهمي که چي ميگم


  

 

بهانه ی بیداری ست ؛

این قهوه ی

" چشمــانت "



خط می کشم روی اسمت

با مدادی

که نوک ندارد هیچ وقت...!!!



برای خودت زندگی کن...

کسی که تو را دوست داشته باشد

با تو می ماند...

برای داشتنت می جنگد...

اما اگر دوستت نداشته باشد

به هر بهانه ای میرود...!!!



دلتنگی های من به تو رفته اند

آرام می آیند

در دل می نشینند

دیگر نمی روند



نـﮧ نمـﮯدآنـﮯ !

هیچکس نمـﮯدآند. . .

پشت این چهره ی آرام در دلم چـﮧ مـﮯگذرد...

نمـﮯدآنـﮯ !

کسی نمـﮯدآند. . .

این آرامش ِ ظاهــر و این دل ِ نـا آرام ،

چقدر خستـﮧ ام مـﮯکند . .



از خوب ها بیشتر میترسم...!

آخر..!

یک روز تو خوب ِ من بودی ...!



ان جایی که نامردان از کور عصا می دزدند دیوانه منم که انجا دنبال محبتم



ســــكوت

بلندترين فرياد من است

و نگاه

رساترين آوازم

چرا نمي شنوي ؟



دغدغه خود را در آغوش بگیر

و بخواب

هیچ کس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد

این جمع پر از تنهایی است . . .



راستش را بگو در زندگی قبلیت

یک لیوان شیر نسکافه ی داغ نبودی؟

تلخ ِ شیرین گرم و خواستنی

و به شدت آرام بخش....



مدتـــــهاســـــت،

دلـــــم شــــروعـــــی تــــازه میخـــــواهـــــد

تو بیـــــا ...

مـــــرا دوبــــــاره آغــــاز کـــــن ...



لیوان چای روی میز در انتظار یک جرعه است

نه تو می آیی نه او گرم می ماند

چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است ؟



از آن شب که میان اس ام اس هایمان خوابت برد

سال ها می گذرد ...

من هنوز منتظرم از خواب بیدار شوی ..



دِلَم... نَه عِشقِ آتَشین میخواهَد

نَه دروغ هاےِ قَشَنگ

نَه سُکوتِ تَلخِ شاعِرانه

نَه اِدِعاهاےِ بُزُرگ

دِلَم یِک فِنجان قَهوِه ےِ داغ میخواهَد و یِک دوست...



من تو را به دلم قول داده ام

نگذار بد قول شوم...!



يــآدَتــ بـآشــَد!

هَمـِـہ ے قـَرآردآدهـآ رآ کـِہ روے ِ کـآغَـذهـآے ِ بے جـآن نـِمےنـِويسَـند!

بَـعضے از عَهــدهـآ رآ روے ِ قـَلبــ ـهـآے ِ هـَمـ مےنـِويـسيمـ ...

حـَوآستــ بـِہ ايـن عـَهــد هـآے ِ غـِيـر ِ کـآغـَذے بـآشـَد ...

شِکـَستـَنـِشـآن يـِکــ آدَمـ رآ مےشِکـَنـد ...

حـَوآسَـتــ باشَـد

يـِکــ آدَمـ رآ ...



چه فرق می کند وسوسه سیب یا حوا … برای کسی که آدم نیست
 

شـــايد ســرم را از تـــه تراشيـــدم

شـايد خـاطرات دسـتانت از

 ياد گيســـوانم بـــرود!

+_+_+_+_+

صبــ ـ ـ ـ ـر یکــــــ دروغ بزرگـــ است چون سالهاستـــ که با

غـــــوره ها کلنجار میـــــــــروم اما حلوا نمی شونــــد...

+_+_+_+_+

من به هیچ دردی نمی خـــــــــــورم

ایـــــــن درد ها هستنــــــــد

که چپ و راستـــــ به من می خورند...

+_+_+_+_+

ای بانو

بیـــا حواســـــ ــــــمان را پرت کنیم

مال هر کس دورتر افتاد عاشق تر است

اول خودم

حواسم را بده تا پرتـــ کنمـــ . . .

+_+_+_+_+

فرقی ندارد ...

شرق یا غرب ...

شمال یا جنوب ...

من تو را به هر جهت دوست دارم هنوز

+_+_+_+_+

بي ســــــــيگار كه كه مي شوم

اندكـــــــــــي

فقط اندكـــــــي پول خرج مي كــــــــنم و دوباره سيـــــــــگار دارم

امــــــــا

جواني ام

كــــــوه غرورم را خـــــــــرج كرده ام

هنــــــــــوز تو را نــــــدارم

+_+_+_+_+

این سیگارهای آخر شب ...

عجب بویِ تو میدهند

میگویند سرطان زاست

ولشان کن حتمــــا تــــو را نشنیده اند......

+_+_+_+_+

شال و کلاه می بافــــــــــــم

با خیالتـــــــ

تا در ســــرمای نبودنت یخ نبنــــــدم

+_+_+_+_+

سیبـــــــ همـــان است ...

امـــا ...

مـــن دیگـــر آدم نمیشومــــ

+_+_+_+_+

چـــــه به کش به کــــشی شـــــده

بی تـــــو بودن را درد می کشــــــــــــــــم

با درد فریاد می کشــــــــــــم...

فریـــاد از خشـــــم می کشـــــم

با خشــــم هم, مثل همیشـــــه

سیگــــــار های تلخـــــــــــ ـ ـ ـ را....

+_+_+_+_+

گفته بودم ميکشمت آخر ...

امروز دم غروب وقت اذان

دلم را با اشک آب دادم

رو به قبله خواباندمش

يک دو سه تمام شد ديگر بهانه ات را نمي گيرد..

+_+_+_+_+

آهسته و بی سرو صدا ...

تند تند و پر هیجان ...

هرجوری که دلت خواست

فدای سرت

دیگر چه فرقی می کند !؟؟

وقتی هزار بار بند خورده است ...

این چینی ی نازک تنهـــایی من

تو فقط بیــــا بانو .

+_+_+_+_+

لطفا به من عشق تعارف نکنيد

سيرم

از بس گول خورده ام

+_+_+_+_+

اینک اعتراف من

بی کـَس و کار شده ام ، اما هنــــــوز مثل تو ...

بی همه چیـــــــز نشده ام .

+_+_+_+_+

هـــــــی لعـــنتی

میخواهم توصیفـــــــ ات کنم...

خیاطــــ نبودی...

اما خوب وصلـــه های جور واجـــــور به من زدی

آشپـــــــــــز نبودی..

اما چه آش چــــــــربی برایم پختــــــــــی

کفــــــــاش نبودی....

اما چه به اندازه کفش رفتن ام را دوختـــــــی

ومــــــــــــن...

دیوانه نبودم....

اما چـــــه دیوانه وار دوست اتـــــ - ـ میدارم هنـــــــــــوز..

+_+_+_+_+

جوینده ، یابنده است ....

دروغی بیش نیست

همه جا را بدنبال نخودهای سیاهی که خواسته بودی ؛ گشته ام

پیدا نمی شوند.

+_+_+_+_+

حماقت يعنـــــــــي من ....

حماقت يعني من

چه ساده لوحانه

پايه شده بودم

براي خيال ات

كه تخت شود

تا با هر كه دلت خواست رويش هرزه گي را معنا كني

+_+_+_+_+

کمر بسته ام به خودکشی ...

بیخیـــال هم نمی شوم ...

هم دست اند با من ؛

این سیگارهای تلخ و آن خاطـرات

+_+_+_+_+

هــرچــه من "دل" مــــی دادم...

تـــو "دل" مـــی بریدی

"دل ها" خوب بــُر خورده بود اگر...

زیر و رو نمــــی کشیدی ...

+_+_+_+_+

در این ما رمضــــــــــــان بی تــ ـ ـو

هــر بار روزه مـــرا می برد....

دست به دعــــا می شـــوم

کاش یکبــــــــار هم...

تــــو را بیاورد..

+_+_+_+_+

شك ندارم

سفره ي دلم را كه وا كنم

همه سير ميشوند

+_+_+_+_+

دلــــــم ســــیــــــب مـــــــــــــــی خــــــــــواهــد

نمـــــــــ خــــواهــــی آدم شــــوی ؟؟؟

+_+_+_+_+

شیــــرین ام ...

تیشه را برداشته ام ؛

تو فقط بگــو کدام ریشه ام !؟؟

+_+_+_+_+

تمام عكاس خانه هاي اين شهر را

به دنبال يك عكس رنگي

شايد هم تمام رخ از عشق گشت ام

فتوشاپ بيداد ميكند اين روزها

+_+_+_+_+

لطفا وجب بگیرید ...

دیگر قورباغه های عالم هم نفس کم آورده اند

برای خواندن "ابوعطا"

آب از سر من ؛

خیــــلی وقت است که گذشته .

+_+_+_+_+

من که شـــــاعر نبودم ...

کلمات و واژه هایم کنار هم قرار نمی گرفتند ؛.

همگی با هم غـریبه بودند .

حالا دیگــــر خوب از تو یاد گرفته اند

با هر غريبه اي خوابيدن را

+_+_+_+_+

شیرین نمیشود ...

طعم تلخ دروغ هایی که به خوردم داده ای

کار از حلوا حلوا کردن گذشته ست

+_+_+_+_+

سیب را برای خودت نگه دار

دیگر حـــوایت به سرم نمی زند

اینروزها ...

هلو های پوست کنده بیــــداد میکنند

+_+_+_+_+

نانوا هم جوش شیرین می زند

بیچاره

فرهاد . . . !

+_+_+_+_+

آنقدر تمام عشق و احساس هایم را...

برایت پخته و گرم کرده بودم

که می ترسیدی لب بزنی

مبادا دهان ات بسوزد

اینقدر از عشق من لب نزدی

تا از دهان افتاد...

+_+_+_+_+

قسم می خورم ....

دیگر حتی نامت را در اشعارم نخواهی دید ...

روی جلد دفتر شعرم بزرگ نوشته است :

" لعنت خـــــــدا بر پدر و مادر کسی که در این مکان آشغــال بریزد. "

+_+_+_+_+


ادم فمهمیــــــده ای بود

خوبــــــــ میدانســـت

کجاهـــا خودش را به نفهمی بزنـــــد

+_+_+_+_+

از چه بنویسم؟

از آرزوهایی که نشکفته خزان زده شده اند؟

یا از تمام احساساتم

که زیر پاشنه های هوس تو...

تکه تکه شد؟؟

+_+_+_+_+

تــــا آخـــر دنیا همــــینه

اون یـــه دونه یوســــفی هم که برگشت به کنعان اش

استثنا بود...

تو غــــمت را بـــــــخور..

+_+_+_+_+

این روزها خودم ....

اینقــــدر سیگار برای دود کردن دارم

تو دیگر کبریت برای آتش زدن روح و روان ام نکش( لعـنتی ).....

+_+_+_+_+

برایم نامه نوشته بود :

" چقدر خوبه ، کسی هست . . .

که وقتی بهش فکر می کنی !

اونقدر گرم میشی ، که یادت میره

اتـــــاقت چقدر سرده ..! "

ای لعنت بر این یارانه ها....

که همه از ترس قبض های آخر ماه ...

از سر ماه عاشق شده اند...

+_+_+_+_+

باور نکنید .........

اینها همه شایعه است ....

که اعتیاد در جامعه رو به گسترش است .

امروزه همه ورزشکار حرفه ای شده اند....

در رشتۀ ......

" مـــوش دوانی "

+_+_+_+_+

بـــــاز ...

همه جــــــــا باران می بارد

بــــــاز...

چشمــــــان خیسم را

به کــــدام بند بیاویزم؟...

 

 

[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:اشعار عاشقی,عشق ممنوع,عاشق,دل شکسته,دل نوشته , ] [ 22:11 ] [ AMIN ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
درباره وبلاگ

سلام دوستان من امین هستم 18 ساله از کرج امیدوارم از وبلاگ خودتون خوشتون بیاد نظر یادتون نره
آرشیو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 110
بازدید کل : 43255
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 50
تعداد آنلاین : 1


فال حافظ